ده روز دیگر، درست ده روز دیگر، تولد پارتنر سابقم است و ده روز دیگرش تولد پارتنر فعلیم. هنوز از دست جفتشان عصبانیم. از اولی به خاطر این که ترکم کرد و از دومی احتمالا به خاطر این که دیگر دوستم ندارم. به اولی پیامی دادم که تولدش را، پیش‌پیش، تبریک بگویم و در همین اثنا تصمیم گرفته‌م مدتی از دومی فاصله بگیرم.

   دلم برای بوسه‌های اولی تنگ شده. هم بهتر می‌بوسید هم بهتر بغلم می‌کرد. مشکلش این بود که دوستم نداشت. دومی هم دیگر دوستم ندارد. هیچ کدامشان هیچ‌وقت به درد نمی‌خورند. همیشه وقتی می‌رسد که دیگر دوستت ندارند.

   با شرایطی که دارم دلم برای همه کس و همه چیز تنگ شده، حتی آن‌هایی که هیچ‌وقت دوستم نداشتند.


مشخصات

آخرین جستجو ها