کانالی دارم به همین اسم. * می‌گوید دوجین آدم ابله دوروبرم جمع کرده‌م و برای آن‌ها حرف می‌زنم. مخاطبانم را ابله می‌خواند و می‌گوید از تشخیص بلاهت من عاجز است، چرا که من جزو آدم‌های نزدیکش هستم و این کار را برایش دشوار می‌کند. به دل نمی‌گیرم، اما نمی‌دانم چرا اینجا یادداشتش می‌کنم.

   در بلاهت من شکی نیست. تازگی ندارد. بارها قبلا این را به خودم یادآور شده‌م. چیزی نیست که * بخواهد در آن شک کند. اما او دوست دارد باور کند که من ابله نیستم، نه به خاطر من، که به خاطر خودش. که حریمش را از شر ابلهان حفظ کرده باشد. من اما احتمالا تنها ابلهی باشم که چنین به حریمش نفوذ کرده‌م. چه کسی اهمیت می‌دهد؟

   ۶ ماه و ۶ روز از اولین روزی که به معنی واقعی کلمه با سرخوردگی مواجه شده‌م می‌گذرد و این داستان هنوز ادامه دارد. چندی‌ست که نوشتن را رها کرده بودم. این روزها دوباره عادت‌های برآمده از تنهاییم را می‌یابم، از نو شکل می‌دهم. اتفاق خاصی در زندگیم نمی‌افتد اما دوست دارم دوباره بنویسم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها